1 اگر کسی متوسل به چاره ساز شود هم از طبیب و هم از چاره بی نیاز شود
2 هلال سعی کند در کمال خود غافل که چون تمام شود بوته گداز شود
3 دهن به ابر گهربار باز کن که صدف به لب گشودنی از بحر بی نیاز شود
4 شمار آه به مقدار عقده های دل است به قدر دانه زبان خوشه را دراز شود
5 مرا دلی است ز صبح وصال روشنتر چگونه سینه من پرده پوش راز شود
6 کشیده دار عنان سخن که همچون شمع زبان دراز چو گردید خرج گاز شود
7 به طوف کعبه رود بت در آستین صائب کسی که با خودی خویش در نماز شود