- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر نه مدِّ بسمالله بودی تاجِ عنوانها نگشتی تا قیامت نو خطِ شیرازه، دیوانها
2 نهتنها کعبه صحراییست، دارد کعبهٔ دل هم به گردِ خویشتن از وسعتِ مشرب بیابانها
3 به فکرِ نیستی هرگز نمیافتند مغروران اگرچه صورتِ مِقراضِ لا دارد گریبانها
4 سرِ شوریدهای آوردهام از وادیِ مجنون تهی سازید از سنگِ ملامت جیب و دامانها
5 حیاتِ جاودان خواهی به صحرایِ قناعت رو که دارد یادِ هر موری در آن وادی سلیمانها
6 گلستانِ سخن را تازهرو دارد لبِ خشکم که جز من میرسانَد در سفالِ خشک، ریحانها؟
7 نمیبینی ز استغنا به زیرِ پا، نمیدانی که آخر میشود خارِ سرِ دیوار، مژگانها
8 کدامین نعمتِ اَلوان بود در خاک غیر از خون؟ ز خجلت برنمیدارد فلک سرپوشِ این خوانها
9 چنان از فکرِ صائب شور افتادهست در عالم که مرغان این سخن دارند باهم در گلستانها