اگر دو روز درین تیره خاکدان از صائب تبریزی غزل 5708

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

اگر دو روز درین تیره خاکدان ماندم

1 اگر دو روز درین تیره خاکدان ماندم گمان مبر که ز پرواز لامکان ماندم

2 به بازگشت رفیقان امیدها دارم اگر چه خفته به دنبال کاروان ماندم

3 به بوی وصل گل از آشیان سفر کردم به وصل گل نرسیدم ز آشیان ماندم

4 من کناره طلب را که چشم بندی کرد که همچو نقطه پرگار در میان ماندم

5 چنان که معنی نازک ز نارسایی لفظ نهفته ماند درین تنگنا چنان ماندم

6 نصیب کام و دهانی نگشت میوه من چو بار سرو درین باغ و بوستان ماندم

7 ز گل نسیم سبکدست دفتری وا کرد که من خموش چو سوسن به صد زبان ماندم

8 برای زاد سفر نه حضور خاطر بود اگر دو روز درین تیره خاکدان ماندم

9 غرور جمع روان شد راه توفیق است گذشتم از دو جهان تا ز کاروان ماندم

10 ز فکر جسم نپرداختم به جان صائب ز صد شکار به یک مشت استخوان ماندم

عکس نوشته
کامنت
comment