گر آن خورشید رو را همسفر از صائب تبریزی غزل 5583

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

گر آن خورشید رو را همسفر خویشتن بینم

1 گر آن خورشید رو را همسفر خویشتن بینم ز زلف شام غربت چهره صبح وطن بینم

2 ز بس چین جبین باغبان ترسانده چشمم را نمی خواهم که از چاک قفس سوی چمن بینم

3 دلم از خار خار رشک، خار پیرهن گردد ترا با برگ گل گر در ته یک پیرهن بینم

4 زهر یک قطره اشکم که دارد تکیه بر مژگان زپا افتاده گلگونی به دوش کوهکن بینم

5 ز رنگ حرف، بوی غنچه راز نهان یابم پریشان خاطری را از سر زلف سخن بینم

6 ز غیرت بندبندم همچو برگ بید می لرزد نسیمی چون غبارآلود در صحن چمن بینم

7 خوش آن روزی که صائب از نهالش کام برگیرم ترنج نیک بختی در کف از سیب ذقن بینم

عکس نوشته
کامنت
comment