- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رخی در ماتم مطلب به خون اندوده می خواهم دلی چون دیده قربانیان آسوده می خواهم
2 زبانی سر به مهر خامشی چون غنچه پیکان سری فارغ ز فکر بوده و نابوده می خواهم
3 ز صد رهرو به پیمودن یکی منزل نمی یابد من از منزل نشان در راه ناپیموده می خواهم
4 ندارد ساده لوحی همچو من دنیای بی حاصل که روی مطلب از آیینه نزدوده می خواهم
5 ز گلزاری که چون باد صبا صد پرده در دارد من از مشکل پسندی غنچه نگشوده می خواهم
6 زهی غفلت که از ماتم سرای چرخ مینایی دل خوش، جان بی غم، خاطر آسوده می خواهم
7 ز آهویی که نتوان یافت از شوخی غبارش را من از غفلت برای زخم، مشک سوده می خواهم
8 نمی آید ز من همراهی هر نو سفر صائب رفیقی پای در راه طلب فرسوده می خواهم