صفای روی ترا از نقاب می از صائب تبریزی غزل 5751

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

صفای روی ترا از نقاب می بینم

1 صفای روی ترا از نقاب می بینم به ماه می نگرم آفتاب می بینم

2 اگر چه از سر زلفش بریده ام عمری است هنوز در رگ جان پیچ و تاب می بینم

3 غبار چهره خورشید طلعتی فرش است به هر زمین که به چشم پر آب می بینم

4 نژاد گوهر من از محیط یکتایی است به یک نظر همه را چون حباب می بینم

5 کشیده دار عنان دراز دستی را که دور حسن تو پا در رکاب می بینم

6 دماغ خوردن دود چراغ نیست مرا به روشنایی دل در کتاب می بینم

7 چو موی بر سر آتش نشسته مژگانم زبس که گرم در آن آفتاب می بینم

8 کجا روم که درین صیدگاه ناکامی هزار دام ز موج سراب می بینم

9 رخ گشاده ز دل زنگ می برد صائب هلال عید به روی شراب می بینم

عکس نوشته
کامنت
comment