گشتم غبار و غیرت ناورد از صائب تبریزی غزل 6361

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

گشتم غبار و غیرت ناورد من همان

1 گشتم غبار و غیرت ناورد من همان در چشم خصم خاک زند گرد من همان

2 میخانه را به آب رسانید ساغرم گل می کند خزان ز رخ زرد من همان

3 صبح قیامت از تب خورشید شد خلاص از استخوان برون نرود درد من همان

4 دارم چو صبح اگر چه به بر آفتاب را خون می تراود از نفس سرد من همان

5 با بحر اگر چه دست در آغوش کرده است چون موج می تپد دل بی درد من همان

6 صائب اگر چه کرد برابر مرا به خاک دارد سپهر دون سر ناورد من همان

عکس نوشته
کامنت
comment