- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اثر ز غنچه درین گلستان نمیبینم فغان که اهل دلی در میان نمیبینم
2 چه زهر بود که چشم ستاره ریخت به خاک که شیر را به شکر مهربان نمیبینم
3 چنان غبار کدورت دواند ریشه به خاک که خنده در دهن زعفران نمیبینم
4 چه نقش بود که بر آب زد سپهر دو رنگ که شیشه را به قدح همزبان نمیبینم
5 چنان شکستگی از صفحه جهان شد محو که رنگ عشق به روی خزان نمیبینم
6 جز آبروی خسیسان، که خاک بر سر آن نشان آب درین خاکدان نمیبینم
7 ز چشم اختر بد آنچنان گریزانم که ماه ماه سوی آسمان نمیبینم
8 شکوفه ید بیضا به خاک ریخته است ز لالهزار تجلی نشان نمیبینم
9 چرا ز گوشه عزلت برون روم صائب ز مردمی اثری در جهان نمیبینم