-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز کلک تازه من شعر تر نمی گسلد ز شاخ سدره وطوبی ثمر نمی گسلد
2 اگر چو رشته تو هموارکرده ای خود را زجویبار تو آب گهر نمی گسلد
3 علاقه تو به دنیا ز نارساییهاست ز شاخ از رگ خامی ثمر نمی گسلد
4 ز گوشه دل آگاه پا برون مگذار کز این زمین مبارک خبر نمی گسلد
5 ز فیض صبح بنا گوش در قلمرو زلف شب دراز نسیم سحر نمی گسلد
6 به خاک زنده دلان بر چراغ مرده خویش که فیض مردم روشن گهر نمی گسلد
7 نمی شود به تسلیم راضی از ما خلق زخون مرده ما نیشتر نمی گسلد
8 مکن ز رشته جان سرکشی که این زنار به هیچ تیغ زموی کمر نمی گسلد
9 ز پیچ وتاب ندارد گریز روشندل که این دو سلسله از یکدگر نمی گسلد
10 به گفتگوی زبان نیست حاجتی صائب به محفلی که نظز از نظر نمی گسلد