صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

جرأتی کو تا تماشای گلستانش از صائب تبریزی غزل 5402

غزل 5402 ام از 9863 غزلیات

جرأتی کو تا تماشای گلستانش کنم

1 جرأتی کو تا تماشای گلستانش کنم چشم حیران را سفال خط ریحانش کنم

2 حلقه چشمی چو دور آسمان می خواستم تا به کام دل نظر برماه تابانش کنم

3 پسته لب بسته او سنگ را دندان شکست من به زوردست می خواهم که خندانش کنم

4 میوه فردوس را تاب نگاه گرم نیست چون نظر گستاخ بر سیب زنخدانش کنم

5 از لطافت شمع من عریان نمی آید به چشم به که از بیرون در سیر شبستانش کنم

6 بر ندارد سر زبالین دیده حیران من گربه جای اشک اخگر در گریبانش کنم

7 خانه ای از خانه آیینه دارم پاکتر هرچه هرکس اورد با خویش مهمانش کنم

8 هر خم موی گرهگیرش کمینگاه دلی است من به این یک دل چه با زلف پریشانش کنم

9 مرکز پرگار حیرانی است چشم عاشقان هم به چشم او مگر سیر گلستانش کنم

10 گرچه مورم صائب اما در مقام گفتگو می توانم حرف در کار سلیمانش کنم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر جرأتی کو تا تماشای گلستانش کنم

شاعر شعر جرأتی کو تا تماشای گلستانش کنم چه کسی است ؟

شاعر شعر جرأتی کو تا تماشای گلستانش کنم صائب تبریزی می باشد.

شعر جرأتی کو تا تماشای گلستانش کنم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر جرأتی کو تا تماشای گلستانش کنم چیست ؟

قالب شعر جرأتی کو تا تماشای گلستانش کنم غزل است

مضمون اصلی شعر جرأتی کو تا تماشای گلستانش کنم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر