گریان ز کوی او دل ما می رود برون از صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

گریان ز کوی او دل ما می رود برون

1 گریان ز کوی او دل ما می رود برون زین باغ، آب رو به قفا می رود برون

2 رفتی و رفت روشنی از چشم و دل مرا با میهمان ز خانه صفا می رود برون

3 گر درد استخوان رود از مغز بوریا درد از دل شکسته ما می رود برون

4 بر رنگ و بوی عالم امکان مبند دل کز دست همچو رنگ حنا می رود برون

5 بلبل چگونه بال گشاید درین چمن کز جوش گل نسیم صبا می رود برون

6 دل را نجات داد ز زندان جسم، عشق خون مشک چو شود ز ختا می رود برون

7 یک ساعت است گرمی هنگامه هوس زود از سر حباب هوا می رود برون

8 از سختی زمانه شود چرب نرم دل نخوت به استخوان ز هما می رود برون

9 این رعشه ای که در تن ما پی فشرده است زود این کمان ز قبضه ما می رود برون

10 آرام نیست موی بر آتش فکنده را از زلف پیچ و تاب کجا می رود برون

11 از رهروان عشق مجویید کجروی کی راست ز تیر قضا می رود برون؟

12 سهل است اگر به باد رود نقد جان ما قارون ز کوی عشق گدا می رود برون

13 صائب ز هر طرف که صدایی شود بلند از خود دل رمیده دل می رود برون

عکس نوشته