دل به آن زلف چلیپا می کشد از صائب تبریزی غزل 4589

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

دل به آن زلف چلیپا می کشد بی اختیار

1 دل به آن زلف چلیپا می کشد بی اختیار رشته مجنون به سودامی کشد بی اختیار

2 آب چون شد دل، غم دوری خیال باطل است مهر شبنم را به بالامی کشد بی اختیار

3 اختیاری نیست درکوی مغان افتادگی زور می دامان دلها می کشد بی اختیار

4 برنمی دارد ز روزن مرغ زیرک چشم خود دل به آن خورشید سیما می کشد بی اختیار

5 خود نمایی لازم افتاده است حسن شوخ را باده از خم سر به مینا می کشد بی اختیار

6 لیلی از تمکین عبث بر خود بساطی چیده است شوق محمل رابه صحرا می کشد بی اختیار

7 آه عاشق درزمان خط دو بالا می شود دربهاران سرو بالا میکشد بی اختیار

8 در ته دیوار، کاه از کهرباداردخبر عشق دلها رابه دلها می کشد بی اختیار

9 چشم برمنزل بود از راه صائب شوق را دوربین را دل به عقبی می کشد بی اختیار

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر