- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مستانه سرو قامت او در خرام شد طوق گلوی فاختگان خط جام شد
2 هر چند عشق دشمن کام است ازان دولب قانع نمی توان به جواب سلام شد
3 شد شوق من به الفت لیلی یکی هزار هر وحشیی که با من دیوانه رام شد
4 صید حرم نیم به چه جرم ای فرشته خوی آب حلال تیغ تو بر من حرام شد
5 گردید طوق فاختگان طوق بندگی روزی که سرو قامت او را غلام شد
6 ته جرعه ای که لعل تو برکاینات ریخت در ساغر فلک شفق صبح وشام شد
7 زین پیش شغل عشق به خاصان نمی رسد در روزگار حسن تو این شیوه عام شد
8 در دامگاه حادثه بال شکسته ام از بس که ماند ناخنه چشم دام شد
9 ریگ روان حرص ندارد زمین پاک کار گهر به قطره آبی تمام شد
10 زنهار سر ز گوشه عزلت برون میار خون می خورد چو تیغ برون از نیام شد
11 دل خوردن است قسمت کامل که ماه نو روزی خورد ز پهلوی خود چون تمام شد
12 بتوان گسست زود ز هم دام سست را غمگین مباش کار تو گر بی نظام شد
13 صائب ز شکر تیغ شهادت مبند لب کاین عمر پنج روزه ازو مستدام شد