-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 سزای خواب بود دیده ای که گریان نیست نفس و بال بود بر دلی که نالان نیست
2 چه نسبت است به عمر ابد شهادت را؟ که آب تیغ، گرانجان چو آب حیوان نیست
3 شد از گرفتگی عقل، کار بر من سخت سزای سنگ بود پسته ای که خندان نیست
4 تمام رحمت و لطف است عشق بنده نواز چه شد که آب مروت به چشم اخوان نیست
5 ز درد و داغ محبت مگو به مرده دلان تنور سرد، سزاوار بستن نان نیست
6 به یک دو هفته ز منت هلال شد، مه بدر شکستن لب نان سپهر آسان نیست
7 عدم ز قرب جوار وجود زندان است وگرنه کیست که از زندگی پشیمان نیست؟
8 هوا به دولت پیری مسخر من شد قد خمیده کم از خاتم سلیمان نیست
9 خلاص کرد مرا شور عشق از عالم برای داغ، حصاری به از نمکدان نیست
10 خوشم به دامن صحرای بیخودی صائب که نقش پای غزالی در آن بیابان نیست