از سر خاک شهیدان یار خوش از صائب تبریزی غزل 1358

1 از سر خاک شهیدان یار خوش سنگین گذشت از محیط آتشین نتوان به این تمکین گذشت

2 مشک می جوشد به جای خون ز ناف لاله زار تا ازین صحرا کدامین آهوی مشکین گذشت

3 دورباشی نیست حاجت حسن شرم آلود را بارها دست تهی زین گلستان گلچین گذشت

4 من کیم تا شمع باشد بر سر بالین من؟ شعله سرگرمیم یک نیزه از بالین گذشت

5 مرگ عاشق تلختر از کام زهرآشام اوست از هلاک کوهکن یارب چه بر شیرین گذشت

6 صحبت ما با رخ او، چون نسیم و لاله زار گر چه زود آمد به سر، بی چشم بد رنگین گذشت

7 آه حسرت در دلم چون سبزه زیر سنگ ماند بس که از من آن سراپا ناز با تمکین گذشت

8 عصمت یوسف حصار کاروانی می شود دید تا روی ترا از خون گل گلچین گذشت

9 رتبه گفتار را حیرت تلافی می کند چاره خاموشی است شعری را که از تحسین گذشت

10 دوستی و دشمنی بسا خلق صائب آفتاب است از جدل آسوده شد هر کس ز مهر و کین گذشت