- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از خط شبرنگ حسن یار عالمسوز شد در ته خاکستر این اخگر جهان افروز شد
2 از کمان حلقه نتوان گرچه تیر انداختن ناوک مژگان او در دور خط دلدوز شد
3 بود همچشمی میان چشم او با آسمان عاقبت آن نرگس نیلوفری فیروز شد
4 می دهد خاکستر پروانه سامان بال و پر تا کدامین شمع امشب باز بزم افروز شد
5 سیر گل بر گوشه دستار مردم می کند در گلستان جهان مرغی که دست آموز شد
6 ظلمت دی روشنی از روز عالم برده بود از شکوفه عالم ظلمانی از نو، روز شد
7 پیش ازین افکار صائب اینقدر گرمی نداشت از خیال آن عذار آتشین دلسوز شد