- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز بزم وصل ذوق انتظارم می کشد بیرون ز پای گل به صحرا خارخارم می کشد بیرون
2 ز عشق آهنین دل در کدامین پرده بگریزم؟ که گر در سنگ باشم چون شرارم می کشد بیرون
3 ز فکر حسن عالمگیر او پیوسته در وصلم که دیگر زین محیط بیکنارم می کشد بیرون؟
4 نپیمایم چرا با چشم راه قدردانی را؟ که با مژگان ز پای سعی، خارم می کشد بیرون
5 مرا در پرده شرم و حیا ساقی چنان دارد که گر در باده افتم، هوشیارم می کشد بیرون
6 هزاران ساله راه از خودپرستی دور گردیدم همان از خود کمند زلف یارم می کشد بیرون
7 چه افتاده است از بزم وصال خود شود مانع؟ سبکدستی که خشک از جویبارم می کشد بیرون
8 مرا هر کس که بیرون می کشد از گوشه خلوت ستمکاری است کز آغوش یارم می کشد بیرون
9 نخواهد دانه من ماند در زیر زمین صائب ز مغز خاک آخر نوبهارم می کشد بیرون