- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز اشک گرم خطر نیست خار مژگان را که چشم شیر نگهبان بود نیستان را
2 مجوی آب مروت ز چرخ سفله نهاد که دود آه کند این سفال، ریحان را
3 نظر ز روی لطیفش چگونه آب دهم؟ که چشم شور بود شبنم این گلستان را
4 کمند جاذبه طوطیان شیرین حرف ز بند نی بدر آورد شکرستان را
5 ز دست جرأت من در وصال ایمن باش که قرب بحر کند خشک، دست مرجان را
6 ز اشک گرم شود نامه سیاه سفید ز آه سرد بود برگریز عصیان را
7 ازان به زخم زبان از خوشامدم قانع که به ز نقش و نگارست رخنه زندان را
8 همان سفینه اش از شرم جود دریایی است صدف اگر چه گهر ساخت اشک نیسان را
9 ز میوه های بهشتی گزیده شد صائب فشرد بر جگر خویش هر که دندان را