-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 ز عشق در اگر نور آشنایی هست به زیر خاک هم امید روشنایی هست
2 حریم وصل محال است بی قریب بود که هر کجا که بود عید، روستایی هست
3 چه گل ز دیدن صیاد می توانی چید؟ ترا که در قفس اندیشه رهایی هست
4 ز داغ عشق مکش سر، که خانه دل را به قدر روزنه داغ، روشنایی هست
5 عنایتی است که بند قبا گشایی خود وگرنه دست مرا در گرهگشایی هست
6 همین زیادتی زلف و خط و خال بود میانه تو و خورشید اگر جدایی هست
7 چه نعمتی است که تن پروران نمی دانند که عیش روی زمین در برهنه پایی هست
8 شکستگی نشود در وجود پا بر جای در آن دیار که امید مومیایی هست
9 ببر ز هر دو جهان چون مجردان صائب اگر به عشق ترا ذوق آشنایی هست