- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از آفتاب چاشنی صبح شد بلند عمر دوباره یافت ز راه گداز قند
2 بگذار تا به داغ رهایی شود کباب صیدی که همچو تاب نپیچد بر آن کمند
3 ما را چه نسبت است به مجنون که جوش ما نگذاشت گردباد ز هامون شود بلند
4 از روی گرم شکوه ما می شود تمام یک ناله است سرمه آواز این سپند
5 علم تو چون محیط به اسرار غیب نیست ز نهار لب ببند ز چون و چرا و چند
6 چون گل شکفته باش درین انجمن که صبح تسخیر کرد روی زمین را به نوشخند
7 در آتش زوال بود نعل رنگ و بو ز نهار دل به غنچه این بوستان مبند
8 از گل به وام گوش ستانند بلبلان در گلشنی که ناله صائب شود بلند