1 از نقاب سنگ تابد شعله عریان عشق پرده چون پوشد کسی بر سوزش پنهان عشق؟
2 در کف موجی فتد هر خشت یونان خرد از تنور دل برآرد جوش چون طوفان عشق
3 صبر و طاقت راکه پشت عقل بر کوه است ازو با شرر هم رقص سازد آتش سوزان عشق
4 بگذر از سر تا حیات جاودان یابی، که هست تیغ زهرآلود خضر چشمه حیوان عشق
5 عاشقی، نقش تعلق از ضمیر دل بشوی فلس بر پیکر ندارد ماهی عمان عشق
6 عشق شوری نیست کز مردن ز سر بیرون رود سر کشد چون گردباد از خاک سرگردان عشق
7 من کدامین ذرهام صائب که وصف او کنم ؟ گوی گردون را خلاصی نیست از چوگان عشق