1 از سر عشاق در زیر فلک سامان مخواه اختیار از گوی عاجز در خم چوگان مخواه
2 از جهان بی وفا با تلخرویی صلح کن نقش یوسف بر درو دیوار این زندان مخواه
3 صددرستی شیشه گر را در شکست شیشه هست گر دلت را عشق برهم بشکند تاوان مخواه
4 مرگ بی منت گواراتر ز آب زندگی است زینهار از آب حیوان عمر جاویدان مخواه
5 خانه آباد پیش پای سیل افتاده است خاطر معمور جز در خانه ویران مخواه
6 جز جواب خشک، موجی نیست در بحر سراب مد احسان زینهار از دفتر دوران مخواه
7 نیست بحر نعمت بی خواهش حق را کنار چون صدف گر لب گشایی هیچ جز دندان مخواه
8 شرم دار از حق، مبر صائب نیاز خود به خلق بر سر خوان سلیمان دانه از موران مخواه
دیدگاهها **