- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از دست و تیغ عشق فگارند لالهها در خاک و خون نشسته یارند لالهها
2 در دیده بصیرت پروانهطینتان فانوس شمع چهره یارند لالهها
3 باشند همچو شعله جواله بیقرار بر خار و خس اگرچه سوارند لالهها
4 تا سر کشیدهاند، به پایان رسیدهاند کمعمرتر ز شعله خارند لالهها
5 یک نصف خون تازه و یک نصف مشک تر چون نافه غزال تتارند لالهها
6 در آتشند و خنده مستانه میزنند با داغ دل، گشادهعذارند لالهها
7 در شیشه حسن باده لعلی عیان شود آیینهدار روی بهارند لالهها
8 در خون دهند غوطه تمنای بوسه را دست نگاربسته یارند لالهها
9 زان هرگز از خمار نگردند زردروی کز خون خویش بادهگسارند لالهها
10 کردند خون خود به تماشاییان حلال از سرگذشتگان بهارند لالهها
11 با چهره شکفته آن آتشینعذار دلمردهتر ز شمع مزارند لالهها
12 با نور آفتاب چه باشد فروغ شمع؟ با روی یار، در چه شمارند لالهها
13 صائب ز خون خود می گلرنگ میخورند زان ایمن از گزند خمارند لالهها