1 ازبیم خط آن لب شد باریک و چنین باشد آن را که چنین زهری در زیر نگین باشد
2 درگوشه آن چشم است یاکنج دهن خالش چون دزد که پیوسته جویای کمین باشد
3 از شرم عذارتو با آن همه زیبایی هر جا که رود خورشید چشمش به زمین باشد
4 از پرتو نور مهر بالیدن ماه نو چون فربهی رشته از در سمین باشد
5 آب از گره محکم سختی نبرد بیرون از می نشود خرم هر دل که حزین باشد
6 در روی زمین هر کس بندد به گره زر را خوب است که چون قارون در زیر زمین باشد
7 شد تازه ز پیغامش زخم دل من صائب هر کس نمکین افتاد حرفش نمکین باشد
دیدگاهها **