- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از تیر غمزه اش دل دیوانه پر شده است بیرون روم که از پری این خانه پر شده است
2 خون می خورد ز تنگی جا، حرف آشنا از بس دلم ز معنی بیگانه پر شده است
3 بلبل کند به غنچه غلط، خانه مرا از بوی گل ز بس که مرا خانه پر شده است
4 حیرت امان نمی دهدم تا بیان کنم کاین بحر بیکنار ز یک دانه پر شده است
5 مینا گلوی خویش عبث پاره می کند گوش قدح ز نعره مستانه پر شده است
6 ساقی چه حاجت است خرابات عشق را؟ کز جوش باده شیشه و پیمانه پر شده است
7 هر چند آفتاب رخ اوست زیر ابر از اشک، چشم روزن این خانه پر شده است
8 هرگز نبود فیض جنون عام این چنین از جوش نوبهار تو، دیوانه پر شده است
9 گلگل شده است روی تو از جام آتشین اسباب عیش بلبل و پروانه پر شده است
10 مشمار سهل، آفت دنیای سهل را صد مور کشته، بر سر یک دانه پر شده است
11 از باده خشک لب شدن و مردنم یکی است تا شیشه ام تهی شده، پیمانه پر شده است
12 صائب به ذوق زمزمه ما کجا رسد؟ گوشی که از شنیدن افسانه پر شده است