1 نشد کم در حریم وصل یک مو پیچ و تاب از من نمی آید به روی بستر بیگانه خواب از من
2 رخ از جام شرب لاله گون افروختن از تو ز مستی سینه بر آتش نهادن چون کباب از من
3 مرا کیفیت افتاده است مطلب زاهد از هستی بهشت و جوی شیر از تو، خرابات و شراب از من
4 ز خامی هیچ کس را سوز من باور نمی آید به جای حرف اگر خونابه ریزد چون کباب از من
5 نشسته است آنقدر گرد کدورت بر سراپایم که گر بر هم زنندم گرد خیزد، چون کتاب از من
6 به ظاهر گر چه خشکم همچو سوزن، دیده ای دارم که در گوهر شود چون رشته گم موج سراب از من
7 ز من هر لخت دل زیبنده داغی است چون لاله کدامین پاره دل را کند عشق انتخاب از من؟
8 ندارد ذره بی تاب من سامان خود داری مکرر غوطه در خون شفق زد آفتاب از من
9 چرا آن گنج گوهر می کشد دامن ز تعمیرم؟ دل جغدی ز آبادی نشد هرگز خراب از من
10 شود در پرده الفاظ رسوا معنی نازک به عریانی رخ او را مگر پوشد نقاب از من
11 ز شرم عشق صائب همچو شبنم آب گردیدم همان از پاکدامانی کند آن گل حجاب از من
دیدگاهها **