1 نخست کعبه و بتخانه رابجا بگذار دگر به وادی خونخوار عشق پا بگذار
2 درین محیط به همت کم از حباب مباش نظر بلند چو شد دامن هوا بگذار
3 علاج قلزم خونخوار عشق تسلیم است بشوی دست زدامان جان،شنا بگذار
4 چو سایه دولت دنیاست بر جناح سفر تلاش سایه بال و پر همابگذار
5 کنی چو خرمن خود نقل خانه،دانه چند برای دلخوشی خوشه چین بجا بگذار
6 مجو ز ریگ روان جهان ثبات قدم ز دست دامن این شوخ بیوفا بگذار
7 شکستگان جهانند مومیایی هم دل شکسته به آن طره دو تا بگذار
8 به شکر این که شدی پیشوای گر مروان زنقش پای،چراغی به راه ما بگذار
9 هر آنچه با تو نیاید به آن جهان صائب نگشته تنگ زمان سفر بجا بگذار
دیدگاهها **