افتاده کار ما را با یار از صائب تبریزی غزل 6973

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

افتاده کار ما را با یار شوخ و شنگی

1 افتاده کار ما را با یار شوخ و شنگی در جنگ دیر صلحی در صلح زود جنگی

2 عقل مرا سبک کرد درد مرا گران ساخت چشم تمام خوابی رخسار نیمرنگی

3 ما را به یک نوازش بستان ز دست عالم آخر گران نگردد دیوانه ای به سنگی

4 از صلح و جنگ عالم آسوده ایم و فارغ ما را که هست با خود هر لحظه صلح و جنگی

5 از خود برون دویدیم دیوانه وار صائب هر طفل را که دیدیم در دست داشت سنگی

عکس نوشته
کامنت
comment