- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم و گوش و لب ببند، از شور و شر آسوده باش خویش را گردآوری کن از سپر آسوده باش
2 ازکمان توست هر تیری که در دل می خلد راست شو، از تیر طعن کج نظر آسوده باش
3 هر چه صورت می پذیرد سایه کردار توست لب بگز از حرف تلخ،از نیشتر آسوده باش
4 تا ثمر دارد رگ خامی، ز دار آویخته است پخته شو، ازدار و گیر این شجر آسوده باش
5 از جهانگردی غبار خاطر افزون می شود ازتو بیرون نیست منزل، از سفر آسوده باش
6 پرتو خورشید هیهات است ماند برزمین از شبیخون فنا ای بیجگر آسوده باش
7 خلوت آیینه روشن از فروغ حیرت است ز اختیار خوب و زشت و خیر و شر آسوده باش
8 شد زمین از بردباری مظهر حسن بهار گرچه خاک ره کنندت پی سپر آسوده باش
9 چون صدف صائب ز دریا گوشه ای کن اختیار ز انقلاب موج آب چون گهر آسوده باش