بغیر خط که ز رخسار یار از صائب تبریزی غزل 3815

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

بغیر خط که ز رخسار یار برخیزد

1 بغیر خط که ز رخسار یار برخیزد که دیده است ز آتش غبار برخیزد؟

2 چنین که من شده ام پا شکسته، هیهات است که گرد من ز ره انتظار برخیزد

3 اگر به سبزه خوابیده بگذری چون آب به پیش پای تو بی اختیار برخیزد

4 فتد ز سیلی باد خزان به خاک چو برگ ز خاک هرچه به فصل بهار برخیزد

5 چنین که گرد حوادث ز هم نمی گسلد چسان ز آینه دل غبار برخیزد؟

6 مرا ز خواب گران قد خم برانگیزد ز زیر تیغ اگر کوهسار برخیزد

7 مدار دست ز دامان بیخودی صائب که هرکه مست فتد هوشیار برخیزد

عکس نوشته
کامنت
comment