-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر غباری گرده چابک سواری بوده است هر سر خاری خدنگ جان شکاری بوده است
2 لاله کز خون جگر امروز ساغر می زند بر سریر کامرانی تاجداری بوده است
3 تا شدم حیران، ندیدم بی قراری را به خواب وادی حیرت عجب دارالقراری بوده است
4 سایه از سیل گرانسنگ حوادث ایمن است خاکساری سخت مستحکم حصاری بوده است
5 غنچه این باغ دلگیری نمی داند که چیست خارخار دل عجب باغ و بهاری بوده است
6 عمر جاویدان کند نارسای موج اوست وسعت مشرب چه بحر بی کناری بوده است
7 گرد ما محنت ایام نتوانست یافت بی وجودی طرفه ملک بی کنار بوده است
8 در زمان عشق ما کفرست، ورنه پیش ازین گاه گاهی رخصت بوس و کناری بوده است
9 تا نبردم سر به جیب خود، ندیدم عیب خویش سینه روشن عجب آیینه داری بوده است
10 برنمی دارد نظر از لعل میگون بتان صائب ما طرفه رند میگساری بوده است!