1 بس که محکم کرده در سستی بنا کاشانهام جلوه مهتاب سیلاب است در ویرانهام
2 صبر من از خارخار شوق پا بر جا نماند ریشه از دندان موران داشت دایم دانهام
3 آن سیهروزم خود که در ایام عمر خود ندید نور را در خواب چشم روزن کاشانهام
4 تا شنیدم کز ندیمان حریم خواب اوست از ته دل تا قیامت دشمن افسانهام
5 من کجا و طالع برگرد سر گشتن کجا شمع چون گل میکند گل میکند پروانهام
6 نیست امید برومندی ازین طالع مرا هم مگر زنگار روزی سبز سازد دانهام
دیدگاهها **