لب به نیسان نگشاید صدف از صائب تبریزی غزل 6282

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

لب به نیسان نگشاید صدف دیده من

1 لب به نیسان نگشاید صدف دیده من لنگر بحر بود گوهر سنجیده من

2 از پر کاه جهان همت من مستغنی است التجا پیش خسیسان نبرد دیده من

3 دل آزاد من و گرد علایق، هیهات خار خون می خورد از دامن برچیده من

4 برق با سوخته خرمن چه تواند کردن؟ غم عالم چه کند با دل غم دیده من؟

5 نسبت من به غزالان سبکسیر خطاست نرسد سیل به گرد دل رم دیده من

6 مژده وقت است که چون مور برآرد پروبال بس که از شوق تو پرواز کند دیده من

7 به نسیمی ز هم اوراق دلم می ریزد به تأمل گذر از نخل خزان دیده من

8 بر سر حرف میارید دل تنگ مرا مگشایید سر نامه پیچیده من

9 خواب سنگین من از آب گرانتر گردید زنگ آیینه بود سبزه خوابیده من

10 می کند جلوه پیراهن یوسف صائب پیش صاحب نظران دیده پوشیده من

عکس نوشته
کامنت
comment