کم نسازد جام می زنگ دل افگار از صائب تبریزی غزل 57

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

کم نسازد جام می زنگ دل افگار را

1 کم نسازد جام می زنگ دل افگار را داس صیقل ندرود این سبزه زنگار را

2 در میان دارد دل تنگ مرا سرگشتگی بر سر این نقطه جولان است این پرگار را

3 دردسر خواهی کشیدن از هجوم بلبلان جلوه گاه گل مکن آن گوشه دستار را

4 در دیار ما که کفر و دین ز یک سر رشته اند سبحه در آغوش گیرد رشته زنار را

5 از نظر بازی به مژگان سخن پرداز او آنچنان گشتم که می فهمم زبان مار را!

6 کار خامان می توان از پخته گویی ساختن گرمی آتش کند کوته، زبان خار را

7 به که طفل اشک خود را رخصت بازی دهم چند دارم در گره این اختر سیار را

8 بر حریفان چون گوارا نیست صائب طرز تو به که بفرستی به ایران نسخه اشعار را

عکس نوشته
کامنت
comment