-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بی آب نگردد گهر حسن ز دیدن باریک نگردد لب ساغر ز مکیدن
2 تا در دل صیاد، تمنای شکارست از خاطر آهو نجهد فکر رمیدن
3 چون تیر گذشت از نظر آن سرو خرامان آیین خدنگ است به دنبال ندیدن
4 آگاهی ما در گرو بی خبری نیست خواب از سر ما می پرد از چشم پریدن
5 طول سفر عشق ز دل واپسی ماست کوته شود این راه ز دنبال ندیدن
6 از وصل تسلی نشدن لازم عشق است آرام نگیرد دل دریا ز تپیدن
7 فریاد که چون شمع درین محفل افسوس عمرم به سر آمد به سرانگشت گزیدن
8 ارباب دل از تیغ اجل رنگ نبازند بر خویش نلرزد گل این باغ ز چیدن
9 چون زهر چرا سبز نگردد سخن من؟ گوشم دهن مار شد از تلخ شنیدن
10 صائب چو سخن سر کند از مولوی روم شیران بنیارند در آن دشت چریدن