-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مکن تقصیر در افسوس تا جان در بدن داری که بهر لب گزیدن سی محرک در دهن داری
2 جهان از تنگ خلقی بر تو زندانی است پروحشت وگرنه یوسفستان است اگر خلق حسن داری
3 به غربت گر شوی قانع، گل بی خار می گردد همان خاری که در پیراهن از شوق وطن داری
4 مهیا باش زخم گاز را در پرده شبها زبان آتشین چون شمع تا در انجمن داری
5 بپوشان از دو عالم دیده و مستانه راهی شو اگر امید افتادن در آن چاه ذقن داری
6 مهیا باش صائب زخم چندین خار بی گل را گل بی خاری از دوران اگر در پیرهن داری