می کند آن که علاج دل بیچاره از صائب تبریزی غزل 6283

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

می کند آن که علاج دل بیچاره من

1 می کند آن که علاج دل بیچاره من کاش می داشت خبر از دل آواره من

2 از تماشای دو عالم نشود سیر نگاه هر که گردید بدآموز به نظاره من

3 بس که سیراب شد از گریه من، می آید کار سنگ یده از مهره گهواره من

4 باده آتش، پر پروانه بود پرده شرم این سخن را بچشانید به میخواره من

5 صائب از اهل وفا پاک شد آفاق و هنوز از جفا سیر نشد یار جفاکاره من

عکس نوشته
کامنت
comment