1 شورش دیوانه گردد از بیابان بیشتر می شود وحشت فزون چون گشت میدان بیشتر
2 نیست ممکن دل شود ساکن زدست رعشه دار وحشت مجنون شد از وحشی غزالان بیشتر
3 شوخ چشمی دربساط صنع عین غفلت است هرکه بیناتر درین هنگامه حیران بیشتر
4 خشک سازد ریشه نخل هوس رانان خشک آرزو گرددز نعمتهای الوان بیشتر
5 می شود طول امل در موسم پیری زیاد موج دارددر سراب خشک جولان بیشتر
6 لقمه بیش ازدهن سرمایه حسرت بود تلخ گردد عیش مور ازشکرستان بیشتر
7 منت دست حمایت کارصرصرمی کند شمع می لرزد به جان در زیر دامان بیشتر
8 نیست در زندان تن جانهای کامل راقرار خصم آرامند گوهرهای غلطان بیشتر
9 شسته رویان گرچه می شویند از خاطر غبار می دواند ریشه دردل خط ریحان بیشتر
10 چرخ صائب برمراد سفلگان گردد مدام در زمین شور بارد ابر احسان بیشتر