1 عشق کو همچو گل با خون خود بازی کنیم جمله تن ناخن شویم و سینه پردازی کنیم
2 نیست جای طعن اگر از خلق روگردان شدیم تا به کی در زنگبار آیینه پردازی کنیم
3 تخته تعلیم ما کردند لوح خاک را حیف باشد عمر خود را صرف در بازی کنیم
4 شیوه ما نیست با ناسازگاران ساختن خاک در چشم فلک هنگام ناسازی کنیم
5 صد نوای شکرین داریم چون نی در گره نغمه پردازی نمی یابیم دمسازی کنیم
6 دوزخ ارباب غیرت جبهه نگشاده است ما به روی گرم چون پروانه جانبازی کنیم
7 دوری راه طلب از فکر زاد و راحله است کعبه نزدیک است اگر ما توشه پردازی کنیم
8 منزل مقصود ما در پیش پا افتاده است چون شرر تا چند صائب هرزه پروازی کنیم