صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

نمی گردد کف بی مغز مانع از صائب تبریزی غزل 334

غزل 334 ام از 9863 غزلیات

نمی گردد کف بی مغز مانع سیر دریا را

1 نمی گردد کف بی مغز مانع سیر دریا را سفیدی جامه احرام باشد دیده ما را

2 چنین کز چشم او گفتار می ریزد، عجب دارم که گردد خواب مهر خامشی آن چشم گویا را

3 دگر وحشی نگاهی می زند پیمانه در خونم که هر مژگان او عمر ابد بخشد تماشا را

4 ردای اهل تقوی بادبان کشتی می شد لب میگون او تا ریخت در پیمانه صهبا را

5 عبیر پیرهن در دیده اش گرد کسادی شد چه خجلت ها که رو داد از تماشایت زلیخا را

6 سراپا عشقم اما کارفرمایی نمی یابم که بر فرهاد و مجنون تنگ سازم کوه و صحرا را

7 مشو غافل ز حال خاکساران در توانایی به ساحل بازگشتی هست در هر جلوه دریا را

8 ز دعوی بسته گردد چون زبان، معنی شود گویا به گفتار آورد خاموشی مریم مسیحا را

9 اگر چه در نظرها چون شرر بی وزن می آیم گریبان می درد بی تابی من سنگ خارا را

10 برون از خود ندارد چاره ای درد دل عاشق همان کف مرهم کافور باشد زخم دریا را

11 ز چاه افتادن یوسف همین آواز می آید که در صحرای پر چاه وطن، فهمیده نه پا را

12 چو گرداب آن که دارد سیر در ملک وجود خود کمند وحدت خود می شمارد موج دریا را

13 غرور من نمی سازد به هر صید زبون صائب به گرد دام خود گردانده ام صد بار عنقا را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر نمی گردد کف بی مغز مانع سیر دریا را

شاعر شعر نمی گردد کف بی مغز مانع سیر دریا را چه کسی است ؟

شاعر شعر نمی گردد کف بی مغز مانع سیر دریا را صائب تبریزی می باشد.

شعر نمی گردد کف بی مغز مانع سیر دریا را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر نمی گردد کف بی مغز مانع سیر دریا را چیست ؟

قالب شعر نمی گردد کف بی مغز مانع سیر دریا را غزل است

مضمون اصلی شعر نمی گردد کف بی مغز مانع سیر دریا را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر