- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غنچه از باده نگردد گل خمیازه من چشم مخمور بود رشته شیرازه من
2 نه ز زهدست اگر لب نگذارم به شراب ساغری نیست درین بزم به اندازه من
3 از کواکب نشود دفع خمارم چون صبح رطل خورشید کند چاره خمیازه من
4 چون شود گرم سفر کلک سخن پردازم نرسد برق سبکسیر به جمازه من
5 سخنانی که ازان تازه شدی جان کهن گشت تقویم کهن از سخن تازه من
6 گر چه ز آهستگی آواز مرا کس نشنید گوش تا گوش جهان پر شد از آوازه من
7 نامه را گر چمن خلد کند نیست عجب سبز شد خامه خشک از سخن تازه من
8 شود از بی خبری جمع حواسم صائب خط پیمانه بود رشته شیرازه من