1 ای شاخ گل شکسته طرف کلاه تو پیچ و خم بنفشه ز خط سیاه تو
2 بوی گل از ادب نکند پای خود دراز در سایه گلی که بود خوابگاه تو
3 از پیچ و تاب حلقه کند نام آفتاب خطی که گشت هاله رخسار ماه تو
4 خون همچو نافه در جگرش مشک می شود پیچد به هر دلی که خط دل سیاه تو
5 دیگر شکسته دل خود را نکرد راست افتاد چشم هر که به طرف کلاه تو
6 در چشم اهل دید، خیابان جنت است هر چاک سینه ای که شود شاهراه تو
7 فردا چه خاکهای ندامت به سر کند امروز هر دلی که نشد خاک راه تو
8 دل چون جهد ز بند تو بیدادگر، که هست یک حلقه چشم شوخ ز دام نگاه تو
9 با قامت خمیده ازین در کجا رود؟ صائب که باخت نقد جوانی به راه تو
دیدگاهها **