1 رخنه در دل می کند مژگان قتالش هنوز می کشد آب ازجگرها دانه خالش هنوز
2 شاهبازغمزه اش راگرچه خط دربوته کرد در کمین سینه کبک است چنگالش هنوز
3 گر چه ازخط غمزه شوخش حصاری گشته است موج جوهر می زند شمشیر اقبالش هنوز
4 گر چه دود از خرمن حسنش برآورده است خط ریشه دردل میدوانددانه خالش هنوز
5 گشت در چشم غزالان گرد مجنون گوشه گیر برنداردسنگ طفلان سرزدنبالش هنوز
6 از غم فرهاد آن زخمی که برشیرین رسید اشگ خونین می چکداز چشم تمثالش هنوز
7 گرچه موی صائب از گردحوادث شد سفید همچنان داردطراوت کشت آمالش هنوز
دیدگاهها **