- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون آفتاب و ماه نظر را بلند کن راهی که مشکل است ز همت سمند کن
2 این راه دور بیش ز یک نعره وار نیست ای کمتر از سپند، صدایی بلند کن
3 خون می خورد ز شوق لقای تو جوی شیر از تنگنای نی سفری همچو قند کن
4 این کارخانه ای است که خون شیر می شود هر چیز ناپسند تو باشد پسند کن
5 این ناخنی که بر جگر ما فشرده ای از بهر امتحان به دل سنگ بندکن
6 ای آن که سنگ را به نظر لعل می کنی بخت مرا به نیم نظر ارجمند کن
7 از دست خود مده طرف احتیاط را از گرگ بیشتر، حذر از گوسفند کن
8 نقد دو کون در گره آستین توست بخت بلند خواهی، دستی بلند کن
9 هر کس به قدر همت خود کرد ریزشی صائب تو نیز دانه دل را سپند کن