1 چون خرامان از نظر آن سرو قامت می رود همچو سیل از پیش، پای کوه طاقت می رود
2 این سر سختی که از سنگ ملامت خورده است زود دل در حلقه اهل سلامت می رود
3 در بیابان جنون از راهزن اندیشه نیست کاروان در کاروان سنگ ملامت می رود!
4 در خرابات مغان بی عصمتی را راه نیست دختر رز با سیه مستان به خلوت می رود
5 سوخت از گرمی نفس در سینه باد سموم گردباد از وادی ما کی سلامت می رود؟
6 در حقیقت منتنی دارد به ارباب کرم هرکه بی منت به زیربار منت می رود
7 پیرویهای خضر ما را بیابان مرگ کرد این سزای آن که در دنبال شهرت می رود
8 رنگ پرواز وداع از چهره گل یافتم چشم حسرت واکن ای بلبل که فرصت می رود
9 از دل صد پاره صائب چه می پرسی نشان؟ مدتی شد در رکاب اشک حسرت می رود