- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می شود راز دل از جبهه نمایان ما را نیست چون آینه پوشیده و پنهان ما را
2 تیرباران قضا را سپر تسلیمیم نیست چون شیر محابا ز نیستان ما را
3 حال ما را غم آینده مشوش نکند در بهاران نبود فکر زمستان ما را
4 به نسیمی سر شوریده خود می گیریم نیست چون شمع تعلق به شبستان ما را
5 تخم نیرنگ بود هر چه ز یک رنگ گذشت دل سیه می شود از نعمت الوان ما را
6 نعمت آن است که چشمی نبود در پی آن چشمه خضر ترا، دیده گریان ما را
7 دانه را وحشی ما دام بلا می داند نتوان بنده خود کرد به احسان ما را
8 نیست وحدت طلبان را سر کثرت صائب شاهی مصر ترا، گوشه زندان ما را