-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 هر که از اهل جهان گوشه عزلت نگرفت رفت از دست و رگ خواب فراغت نگرفت
2 وحشت روی زمین زیر زمین خواهد یافت هر که در روی زمین خوی به وحدت نگرفت
3 آمد انگاره و انگاره از این عالم رفت هر که اندام ز سوهان نصیحت نگرفت
4 رفت بر باد فنا عمر گرامی افسوس پیش این شمع کسی دست حمایت نگرفت
5 هر که در مجلس می گریه مستانه نکرد خون دل خورد و گلاب از گل صحبت نگرفت
6 فقر مشاطه جو دست که دست از زر و سیم تا نگردید تهی، دامن شهرت نگرفت
7 آفت زندگی و راحت مردن را دید خضر از تشنه لبان آب ز خست نگرفت
8 صائب این با که توان گفت که با چندین درد خبر از ما یکی از اهل مروت نگرفت