🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

عقده ای نگشود آزادی ز از صائب تبریزی غزل 6481

غزل 6481 ام از 9863 غزلیات

عقده ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31

1 عقده ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو زیر بار دل سرآمد روزگارم همچو سرو

2 گر چه ز اسباب جهان یک جامه دارم در بساط زیر بار منت چندین بهارم همچو سرو

3 محو نتوان ساختن از صفحه خاطر مرا مصرع برجسته باغ و بهارم همچو سرو

4 خاطر آزاده من فارغ است از انقلاب در بهار و در خزان بر یک قرارم همچو سرو

5 گرچه برگشتن ندارد جویبار زندگی بر سر یک پا همان در انتظارم همچو سرو

6 از رعونت نقش هستی در بساطم زنگ بست آب روشن گر چه بود آیینه دارم همچو سرو

7 تا به زانو پایم از گرد کدورت در گل است گر چه دایم در کنار جویبارم همچو سرو

8 طوق قمری در بساطم چشم حیرت می شود بس که سرگرم تماشای بهارم همچو سرو

9 سایه من میکشان را دامگاه عشرت است میوه ای هر چند در ظاهر ندارم همچو سرو

10 باغ را بی برگ در فصل خزان نگذاشتم کام تلخی گر نشد شیرین ز بارم همچو سرو

11 سر برون از یک گریبان کرده ام با راستی نیست فرقی در نهان و آشکارم همچو سرو

12 نشکند چون پشت شاخ میوه دار از غیرتم؟ با تهیدستی رخ خود تازه دارم همچو سرو

13 سرفرازی نیست از نشو و نما مطلب مرا خواهم از گل ریشه خود را برآرم همچو سرو

14 نیست بر تحسین بلبل گوش من چون شاخ گل زین گلستان با خود افتاده است کارم همچو سرو

15 سبزه بختم درین بستانسرا پامال شد پنجه ای رنگین نگردید از نگارم همچو سرو

16 آن کهن گبرم که از طوق گلوی قمریان بر میان صد حلقه زنار دارم همچو سرو

17 فرصت خاریدن سر نیست از حیرت مرا دست خود را در بغل پیوسته دارم همچو سرو

18 یک سر مو نیست از تیغ زبان اندیشه ام می کند پیرایش افزون اعتبارم همچو سرو

19 خجلت روی زمین از سنگ طفلان می کشم بس که از بی حاصلی ها شرمسارم همچو سرو

20 شمع سبز من به کوری سوخت در بزم وجود آتشین بالی نشد هرگز دچارم همچو سرو

21 گرچه برگ و بار من غیر از کف افسوس نیست از برومندی همان امیدوارم همچو سرو

22 میوه من جز گزیدن های پشت دست نیست منفعل از التفات نوبهارم همچو سرو

23 برگ عیش نوبهاران است روی تازه ام درخزان از نوبهاران یادگارم همچو سرو

24 زنگ ذاتی را به خاکستر ز دل نتوان زدود دست پیش قمریان تا چند دارم همچو سرو؟

25 بار من آزادگی و برگ من دست دعاست حرز جان باغ و تعویذ بهارم همچو سرو

26 کوه را از پا درآرد تنگدستی ها و من سالها شد خویش را بر پای دارم همچو سرو

27 گر چه گل بر هیچ کس دست دراز من نزد شد کبود از سیلی دوران عذارم همچو سرو

28 نارسایی داردم از سنگ طفلان بی نصیب ورنه از دل شیشه ها در بار دارم همچو سرو

29 بس که خوردم زهر غم، چون ریزد از هم پیکرم سبزپوش از خاک برخیزد غبارم همچو سرو

30 در چنین فصلی که گل از پوست می آید برون دست را تا کی به روی هم گذرم همچو سرو؟

31 با هزاران دست، دایم بود در دست نسیم صائب از حیرت عنان اختیارم همچو سرو

صائب تبریزی از شاعران بزرگ قرن 11 هجری می باشد و سبک شعری ایشان هندی است.
اثر عقده ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو غزل 6481 ام از 9863 غزلیات در دیوان اشعار صائب تبریزی می باشد
شعر قالب : غزل سبک : هندی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر عقده ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو

شاعر شعر عقده ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو چه کسی است ؟

شاعر شعر عقده ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو صائب تبریزی می باشد.

شعر عقده ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر عقده ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو چیست ؟

قالب شعر عقده ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو غزل است

سبک شعر عقده ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو چیست ؟

سبک شعر عقده ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو سبک هندی است

مضمون اصلی شعر عقده ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
صائب تبریزی

عقده ای نگشود آزادی ز از صائب تبریزی غزل 6481

غزل 6481 ام از 9863 غزلیات
بنر