اگر چه خاک کند کشته از از صائب تبریزی غزل 6309

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

اگر چه خاک کند کشته از نظر پنهان

1 اگر چه خاک کند کشته از نظر پنهان ز کشتگان تو شد خاک سر به سر پنهان

2 ز لفظ، معنی نازک برهنه تر گردد کجا به زلف شود موی آن کمر پنهان؟

3 همیشه محو پریخانه سلیمان است سری که شد ز خیال تو زیر پر پنهان

4 چنان که چشمه ز سنبل نهان شود، شده است ز خوابهای پریشان مرا نظر پنهان

5 چو در نقاب رود حسن، ناامید مباش که در شکوفه بود میوه های تر پنهان

6 مرا ز دیدن پنهان یار ظاهر شد که کرده در دل او ناله ام اثر پنهان

7 گسستن است چو آخر مآل پیوستن چه سود ازین که شود رشته در گهر پنهان؟

8 ز خانه چون مه شبگرد من برون آید ز هاله ماه شود در ته سپر پنهان

9 مرا به قاصد و پیغام و نامه حاجت نیست که از دلش به دلم می رسد خبر پنهان

10 ز خنده کردن رسوای غنچه شد معلوم که زیر پوست نماند نشاط زر پنهان

11 اگر رسم به زمین بوس بیخودی چه عجب که عمرهاست ز خود می کنم سفر پنهان

12 ز حرص، بال و پر جستجو برون آرد اگر چه مور شود در دل شکر پنهان

13 ز چرب نرمی گردون فریب لطف مخور که هست در دل این موم نیشتر پنهان

14 ز بوی سوختگی در میان بازارم اگر شوم به دل سنگ چون شرر پنهان

15 ز چشم شور شود تلخ زندگی صائب صدف ز بحر ازان می کند گهر پنهان

عکس نوشته
کامنت
comment