- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر چه در چمن روزگار خار و خسم چو لاله داغ بود گل ز گرمی نفسم
2 درین ریاض من آن بلبلم که می آید صدای خنده گل از شکستن قفسم
3 به جرم هرزه درایی مرا ز باغ مران که آرمیده تر از بوی گل بود نفسم
4 چنان گزیده مرا آستین فشانی خلق که التفات به شکر نمی کند مگسم
5 بغیر سایه مرا نیست زان شکار دگر که من از طول امل سالهاست در مرسم
6 ز من عزیزتری نیست ملک خواری را اگر چه در نظر اعتبار هیچ کسم
7 اگر چه رفته ام از تنگنای چرخ برون همان ز تنگی جا تنگ می شود نفسم
8 دو اربعین بسر آمد ز زندگانی من هنوز در خم گردون شراب نیمرسم
9 مکن از مردم بالغ نظر حساب مرا که با سفیدی مو شیر خواره هوسم
10 روم به خواب چو افسانه از ترانه خویش اگر چه باعث بیداری هزار کسم
11 ز حد خویش به مستی نمی روم بیرون درین حظیره در بسته ایمن از عسسم
12 چه حاجت است به بند دگر مرا صائب که من ز لاغری خود همیشه در قفسم